مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

السلام علیک یا هیبة الله

همیشه برایم این جمله از دعای عرفه خیلی قشنگ بوده:« یا من ألبسَ أولیائه مَلابس هیبته» یعنی ای خدایی که از پوشش هیبت خودت بر تن اولیائت می کنی و فصل ختام همه بحث های مزخرف جامعه شناختی در مورد کاریزما بودن شخصیت هایی مثل انبیاء، ائمه و در مدل معاصرش حضرت امام بوده.                             دیروز دوباره زیر لب این جمله را تکرار می کردم. از ظهر تا شب. آخه ظهر قسمت شد رفتیم نماز حضرت آقا. خواستم برم جلو بگم می شه چفیه … که هول کردم. خب چی کار می کردم؟ طرف هیبة اللهی است برایش خودش. و این نه فقط قصه آقای ماست که قصه هر انسان الهی دیگری است. انسانهایی که آدم در محضرشان ترس را درک می کند. خوف را می بیند و پرونده اش را برملا شده به حساب می آورد. اما نکته را نمی خواهم به اینجا ختم کنم. این حرف ادامه دارد. عبارت گفته بود:« ای خدایی که از پوشش هیبت خودت بر تن ا ولیائت می کنی» یعنی ترس از خدا هم از همین سنخ است. هیبت اش از همین نوع است و تنها تفاوتش در شدت آن است. شدتی که «هو فوق ما لایتناها بما لا یتنهاها» است. یعنی شدتی که به میزان بی نهایت از بی نهایت بالاتر است. شاید برای همین است که دائماً به انسان توصیه کرده اند به محضر اولیاء الهی برود. چراکه در صرف حضور آثار تکوینی وجود دارد. مرحوم آیت الله حق شناس این بیت شعر را می خواند:         عالم و عارف و صوفی همه طفلان ره اند            مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست حالا حساب کن قصه آن انسانهایی را که وقتی خداوند از آنها در قرآن یاد می کند وحالت شان در قیامت را توصیف می کند ، می فرماید:« لاخوفٌ علیهم و لا یحزنون» . چرا ؟ چون از همان جنس شده اند. آدم که از همجنس خودش نمی ترسد . می ترسد؟

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code